سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : احمد حسین‌پور علوی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

دیگـر نـبـود فـرصـتِ راز و نـیـاز هـم            حـتـی شـکـسـتـه بـود دلِ جـانـمــاز هـم

درهـم شـکـسـت پـنـجـرۀ نـیـمـه‌بـاز هم            تـا از شـمـا اجـازه بـگـیـرم که بـاز هـم


با شـعـر بـال و پـر بـزنم در هـوایـتـان

مـادر اجـازه هـسـت بـمـیـرم بـرایـتان؟

تـا گـرگ‌هـای بـرّه‌نـمـا مـحـتـرم شـدنـد            مـردان مـرد در صف پـیکـار کـم شدند

بر دوری از مسیـر عـلی هـم‌قـسم شدند            چون بی‌اجـازه وارد صحـنِ حـرم شدند

دیوار و در حجـاب شما شد که ناگهـان

یک رشته کوه با عظمت را کشان‌کشان

از کـوچـه‌های حـادثـه بردند و بی‌قرار            می‌سوخت از هجوم خزان، قامت بهـار

یک چشم سوی مسجد و یک چشم سوی یار            در طاعت از نبی شده خاموش ذوالفقار

داغت اگـر که بر دل مولا نمی‌نـشـست

شاید که ذوالفـقـار هم از پا نمی‌نـشـست

بعد از تو شـهـر آیـنـه‌هـا رو سـیاه مـاند            یک عمر گریه‌های علی ماند و چاه ماند

از بس بساط بی‌کسی‌اش رو به راه ماند            نهج‌البلاغه مـانـد و دعـا مـاند و آه ماند

دریـایِ درد در دلِ نـهـج‌الـبـلاغـه است

داغِ تو شرح کـامـل نـهـجالـبلاغه است

احساس می‌کـنم که دوباره محـرم است            با سیلِ اشک، فـاصله‌ام با شما کم است

حتی میان سفره به جای نمک، غم است            آری عـزایِ مـادر گـل‌هـای عـالـم است

حبل‌المتین که رشته‌ای از چادر شماست

فرهنگ نـانـوشـته‌ای از چـادر شماست

این رد پـای کـوچِ پـرسـتـوست در بقیع            شب‌گـریـه‌های لالۀ شب‌بـوست در بقیع

از هر چه بگذرم، سخنِ اوست در بقیع            حالا چقدر حرف دو پـهـلوست در بقـیع

پهلوی درد‌های تو، دنیا چه کوچک است

با آن همه شکوه، تماشا، چه کوچک است

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق بیشتر با روایات معتبر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا ذوالفقار از نفس نیفتاده بود بلکه وصیت پیامبر بود که باید امیرالمومنین بر این مصائب صبر می کردند!



یک چشم سوی مسجد و یک چشم سوی یار            افـتـاده بـود از نـفـس انـگـار ذوالـفـقـار